نه رقص بی اراده ی چین های دامنم
نه رد بوسه ای که به جا مانده بر تنم


نه تاج گل، نه تور، نه پیراهن سفید
نه رنگ تازه ای که به موهام می زنم


چیزی به جز خیال تو باعث نمی شود
گاهی به یاد داشته باشم که یک زنم


وقتی که هستی و شب و روزم پراز غم است
وقتی تو را نداشته باشم چه می کنم ! ؟


ای بادها! چگونه به من یاد می دهید
این خانه را به عطر تن او بیآکنم؟


ای ابرها که روی سرش چتر می شوید
از روشنایی تن او دل نمی کنم


گاهی بتاب طعم دهانم عوض شود
لیموی باغ میوه ی خاموش و روشنم!

 

شیرین خسروی

 

 



تاريخ : جمعه 25 دی 1394برچسب:شیرین خسروی, | 15:29 | نويسنده : آریا |

 

همان کسی که شنیده ست ناله هایم را
چه می شود که اجابت کند دعایم را؟

چه می شود که دمی در پناه خود گیرد
نگاه خسته ی در بادها رهایم را

دوباره شعله نمی گیری آه می پاشم
اگرچه روی تو خاکستر صدایم را

چنین که می گذری این چنین که می گذری
گمان کنم که نبخشیده ای خطایم را

گمان کنم که همین ابرها نمی خواهند
به گوش تو برسانند گریه هایم را

تو نشنوی غزلم را چه ارزشی دارد
اگر تمام جهان بشنود صدایم را

بگو! بگو که بدانم قلمرو تو کجاست
نمی گذارم از این پس به کوچه پایم را

رها کنید و از او بگذرید ای مردم
کسی نخواست بگیرید خون بهایم را


شیرین خسروی



تاريخ : یک شنبه 10 آبان 1394برچسب:شیرین خسروی, | 16:46 | نويسنده : آریا |

 

خسته از این ایل و تبارم هنوز
من که تعلق به تو دارم هنوز


ماه به آیینه وماهی به آب
من به هوای تو دچارم هنوز


ساده از این دشت نخواهم گذشت
وسوسه دارم که ببارم هنوز


دکمه ای از پیرهنت مانده است
با تو کمی فاصله دارم هنوز


گرچه بر آیینه ی تو من فقط 
لایه ای از گرد و غبارم هنوز


آه نخواهی که پس از شانه ات
روی زمین سر بگذارم! هنوز..


شیرین خسروی



تاريخ : شنبه 9 آبان 1394برچسب:شیرین خسروی, | 12:37 | نويسنده : آریا |

 

عشق تو گرفت از تن من تاب و توان را
ترسم که به پایان نرسانم رمضان را

آه ای رطب دورترین شاخه چه می شد؟
شیرین کنم از شهد لبان تو دهان را

باید که به دادم برسد آن که به من داد
لبریز تراز ظرف دلم این هیجان را

تا چند فقط طوطی خوشخوان تو باشم
انکار کنم این غم حاجت به بیان را

یک بار به من گوش کن ای سنگ صبورم!
تا پر کنم از قصه ی تو گوش جهان را

آن وقت تو مال من و من مال تو باشم
با جذبه ی یک اخم برانم همگان را

 

شیرین خسروی

 



تاريخ : شنبه 9 آبان 1394برچسب:شیرین خسروی, | 11:45 | نويسنده : آریا |

 

پنهان نکن نام مرا زیر زبانت
بگذار تا شیرین شود طعم دهانت

با خنده هایت شعله ور کن پیکرم را
خاکسترم را پخش کن روی لبانت

بگذارتا جاری شود سیلابی ازخون
از زخم پنهان مانده در اعماق جانت

دیگر کجا باید به دنبالت بگردم
دنبال ردی از نگاه مهربانت

من آن پرستویم که راهش را بلد نیست
می ترسم آخر گم شوم در آسمانت

شیرینم اما تلخ می دانم ولی تو
پنهان نکن نام مرا زیر زبانت

 

شیرین خسروی 



تاريخ : چهار شنبه 6 آبان 1394برچسب:شیرین خسروی, | 15:40 | نويسنده : آریا |

Ariayiha

حتی اگر در کوچه ای تاریک و بن بست
دیدار من با تو همیشه باشکوه ست

آریاییها

دیدار ما یعنی دوتا دریاچه ی دور
دیدار ما یعنی دوتا مرغابی مست

آریاییها

می گردم امشب قصه ها را تا ببینم
در زندگی از ما کسی دیوانه تر هست؟

شیرین خسروی 



تاريخ : چهار شنبه 1 مهر 1394برچسب:شیرین خسروی , | 23:37 | نويسنده : آریا |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 59 صفحه بعد